این روایت ترجمهی فصل پنجم متنی است موسوم به انجیل عربی کودکی:
__
و چون وقت ختنه رسید –وآن
روز هشتم است و در آن به حسب شریعت واجب است طفل را که ختنه گردد1- وی
را در کهفی مختون نمودند.
عجوزی آوردند، از
اسرائیلیان، و قلفهی وی را ببرید –برخی گویند که حبلهی ناف را- و آن را درون
ظرفی مرمرین پر از زیت کهنهی گرانبها گذاشت.
وآن عجوزه را پسری بود و
آن پسر بویفروش بود. آن ظرف را بدان پسر داده بدو گفت:«این ظرف پر از عطر گرانبها
را به سیصد دینار هم اگر از تو خریدند، تو نفروش.» و این همان ظرفی بود که سیّده
مریمِ خاطئه2 آن را خرید و بر سر و پای مولایمان یسوعالمسیح ریخت و
آن[پا]ها را با زلف خود خشک نمود.
و ده روز بعد میلادش، طفل
را به اورشلیم بردند و در روز چهلم بعد میلادش، وی را به هیکل برده پیش خداوند
نشاندند. و از برای وی قربانی دادند به حسب شریعت موسی؛ آنجا که گفته شد:«کل طفل
ذکر یفتح رحم یدعی قدّوس اللّه.»
__
1.
«و چون روز هشتم، وقت ختنه طفل رسید، او را عیسی
نام نهادند، چنانکه فرشته قبل از قرار گرفتن او در رحم، او را نامیده بود.» لوقا 2:21
2.
«و یکی از فریسیان از او وعده
خواست که با او غذا خورد. پس به خانه فریسی درآمده بنشست که ناگاه زنی
که در آن شهر گناهکار بود، چون شنید که در خانه فریسی به غذا نشسته است، شیشهای
از عطر آورده، در پشت سر او نزد پایهایش گریان بایستاد و شروع کرد به شستن پایهای
او به اشک خود و خشکانیدن آنها به موی سر خود و پایهای وی را بوسیده آنها را به
عطر تدهین کرد.» لوقا 7:36
و
«و شخصی ایلعازر نام، بیمار بود، از اهل بیت عنیا
که دهِ مریم و خواهرش مرتا بود. و مریم آن است که خداوند را به عطر، تدهین ساخت و
پایهای او را به موی خود خشکانید که برادرش ایلعازر بیمار بود.» یوحنا 11:1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر