قصۀ گودال

اتفاقی غریب افتاده بود. زنان شاه در گودال‌هایی مرموز فرومی‌رفتند و دیگر به هیچ طریق نمی‌شد گودال‌ها را پر کرد. اول بار، روز هشتم کانون ثانی بود. خاتون اول از کاخ سرخ به شاهخانه بازمی‌گرشت. حاضران می‌گویند که یک آن پای خاتون لغزید و در گودالی عمیق فروافتاد و شهادت می‌دهند که قبل از افتادن خاتون هیچ اثری از گودال آنجا نبوده است.

مقنیانی که برای آوردن جنازۀ خاتون وارد گودال شدند هیچ یک بازنگشتند. بعد چند روز بوی جنازه‌ها بیرون زد و قرار بر این شد که گودال را پر کنند. تلاش‌ها بیهوده بودند و گودال با هیچ‌ چیز پر نمی‌شد. خاک، سنگ، شن و هر چیز دیگری که در گودال می‌ریختند به کف نرسیده محو می‌شد.

خاتون دوم کمتر از یک ماه بعد این واقعه، به همان شیوه هلاک گردید و دیگر کسی جرئت نکرد به طلب جنازۀ او برود. یک سال و دو ماه به وحشت تمام سپری شد. سی خاتون دیگر در نقاط مختلف شهر به کام زمین رفتند. مردم از محل وقایع دوری می‌جستند و اطراف گودال‌ها را بوی تعفن برداشته بود. خانواده‌های بعضی از زنان شاه را مسئول این وقایع می‌دانستند و قبایلشان به این بهانه سر به شورش برداشته بودند. شاه، که می‌گفتند مجنون شده، به هیچ چیز نمی‌اندیشید مگر جان آخرین خاتونش. خود را و خاتون را در اتاقش حبس کرده بود و به هیچ رو از اتاق بیرون نمی‌آمد.

معما در روز اول نیسان گشوده شد. مزعورِ کاهن به شاهخانه آمد و پیغام داد که برای مشکلات جاری راهی یافته که اگر شاه اجازه دهد به عرض خواهد رساند. او را فی‌الفور نزد شاه بردند. مزعور کاهن به شاه گفت راهی یافته که زمین را به سرعت رام خواهد کرد و آن را به یک شرط شرط خواهد گفت و شرط آن است که شاه خاتون آخر را طلاق دهد و به عقد او درآورد. و بیم داد که وقایع سال دوم سهمگین‌تر خواهد بود و زمین بعد آنکه تمام زنان شهر را بلعید، به سراغ مردان خواهد آمد. شاه تقریباً فرصت تصمیم‌گیری پیدا نکرد. زعمای قبایل با شمشیر‌های نیمه‌کشیده به شاه خیره شده بودند و پسران شاه لرزان سر به زیر انداخته بودند. مزعور خنده‌ای کرد و گفت که گودال‌ها پر نخواهند شد مگر با خشت مناره‌ها. و شاه و پسرانش باید به دست خود هفتاد منارۀ شهر را ویران کنند و خشت‌ها را در گودال‌ها بریزند و بدین طریق غائله ختم خواهد شد.

چنین کردند و آن غائله بدان طریق خاتمه یافت. اما در اثر وقایع آن سال بود که شاه دست به اعمالی زد که نهایتاً منجر به معرکۀ سال سی و هشتم شد که به سال بلای اول معروف است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر